lost memories
من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان
شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : kimiA

سلام از امروز میخوام هرزمان وقت داشتم خاطراتو سوتی های مدرسه مون بنویسم امروز صبح یکی از بچه ها جلوی در میگه خانم چرا شما میگردین مارو؟ناظممون میگه ما باید بگردیم بهتونم گفتیم کسی مشکلی داره بگه اصلا عوضم نمیشه اخه یکی نیست بهش بگه اولا دختره اعتراض کرد اونوقت تو برداشتی میگی کسی مشکل داره بگه بعدم وقتی میگی نمیشه عوض کرد قانونو مگه طرف مخ خر خورده بیاد خودشو باهات بد کنه بگذریم زنگ اول ریاضی داشتیم من رفتم پای تخته حالا دوباره هنگ کردم میگم اینجا می نویسم نه اون جا نه اینجا نه اون جا نه اصلا همین پایین می نویسم خلاصه نیم ساعت هی می نوشتم میگفتم نه اونجا مینویسم دیگه معلمون داشت جلو خندش و میگرفت ارمغان اینا که دیگه مرده بودا تازه نشستم میگه کجاش خنده داشت اونم چی با اعتماد به نفس بالا انگار مثلا گیج بازی به من نمیاد

(اول زنگ با ارمغان قرار گذاشتیم امروزم روز پریسا باشه هر روز تو گروه سه نفره ی ما روز یکی باشه طرف بیچاره است هر چی بگه اسکلش میکنیم کلا کل روزای هفته روز پریساست روز پنج شنبه نوبته منه جمعه هم نوبت ارمغان پریسام تا فهمید روزشه داشت دیگه میمرد بیچاره احساس شکست سر افکندگی بیپارگی بی پشتوانه ای و......کرد مام یه حرفی بزنیم تا اخرش هستیم)

زنگ تفریح با ارمغان رفتیم دستشویی عجیبه ها میگم پریسا نیومد اخه همیشه دستشویی دستامون شستیم دیگه داشتیم منجمد میشدیم امدیم کنار بخاری زنگ دومم شیمی داشتیم سر کلاس شیمی دیگه انقدر میخندیم دیگه خودمون ا معلممون خجالت می کشیدیم جلوی اون از هم میپرسیم مبینام تا عصبی میشه بلند فوش میده ما هم روم به دیوار میشیم امروز بش گفتم مبینا حفظ و کنترل اعصاب برابر است با حفظ و کنترل ابرو هممون تو فقط به خودت مسلط باش جالبه بعد همه ی سوالایی که خاننمون گفته بود از خودش میپرسیدم میگفت اخه من از دست تو چکار کنم کیمیا بعد اخرین سوال هر کاری کردم بهم نگفت منم گفتم میرم از بچه ها میپرسم گفت خب برو منم گفتم پس اگه اشتباه گفتن من پاسخگو نیستم خودتون گفتید پرروی اخه تا چه اندازه بعد شروع کرد درس دادن من داشت خوابم میگرفت از ارمغان ادامس گرفت اکالیپتوس یا نعنایی هر چه بود بوش دراومده بود خانم میومد بالای سرمون از خجالت اب میشدم مارو نگاه مردم از مدرسه فرار میکنن دوست بغل دستیشون نمی فهمه ما ادامس میخوریم تا ته کلاس میفهمن تازه شانس بیاریم کلاسای دیگه نفهمن اخه مهارت شیطونیه ما داریم خلاصه اون زنگ تموم شد من داشتم با سطل اشغالی کلاسمون بازی میکردم که دیدم پریسا قهره باهامون میگم پریسا قهری میگه اره گفت خب باش اینم دوست اینا دارن

زنگ سوم ریاضی پیشرفته با ی کار دایناسور داشتیم که هر وقت میزنیش به برق دیگه نمیشه خاموشش کرد مرده نه ببخشید پیییییییییییییییییییییییررمرده اوه نه دایناسور ای وای اثار باستانی ما همش مراقبیم نیان ببرنش موزه اخ اخ داشتیم یه مسعله حل میکردیم من و ارمغان و مهسا دعوامون شد ارمغان لم داده بود مهسا بهش میگه نیومدی خونه ی خالت من برگشتم بهش گفتم گلابی تو هم با اون هد زردت خونه خالت نیستی یه هد زرد با گل نارنجی با لباس مدرسه تصور کن ثنا پریده طرفداری کنه گند میزنه میگه من دوست مهسام اررمغانم گفت بیچاره خیلی تحمل داشته از اول دبستان با تو ساخته دیگه داشتن داد و بیداد میکردن دایناسور هم داشت برای خودش داد و بیداد میکرد و به اصطلاح توضیح میداد دیگه من ارمغان و داغون کردم خلاصه سر یه مسعله مونده بودیم فاطمه هی داد میزنه 500 500 منم گفتم ساکت شو ما داریم حل میکنیم 2 دقیقه بعد داد زدم 500 من بیام من بیام فاطمه میگه خیلی پررویی منم گفتم من اینم میخوای بخواه نمی خوای نخواه منطق و فقط حال کن

زنگ اخر هم رفتیم تو اتاق اینترنت واسه پژوهش دوستم رفته تو سایت مدل لباس معلممون خیییلی جیگره بهش گفت حلال تا عید خیلی مونده بری دنبال لباس حالا اگه کسه دیگه ای بود دهن ما رو اسفالت کرده بود

تو سرویس دوستم میگه همیشه یا خانم ها زیبان یا همسرشون من گفتم نه من ماما ن و بابام هر دو تاشوت خوشگلن گفت در این صورت بچشون عقب مونده میشه همه پوکیدن اخه هم سرویسیه ما داریم؟ داشتیم به یه چیزی میخندیدیم همین هم سرویسیم میگه باعععععع کیمیا چرا اینجوری میخندی انگار چسبیدی به شیشه فقط تصویره صدا نداره منم دیگه مردم در همون لحظه صدام وارد شد و به هر هر افتاده بودم هم تصویر هم صدا راستی داشتیم تو سرویس در مورد زن داینایور که با دایناسور های هم زمانشون مرده بود حرف میزدیم و فهمیدیم نسلشون چه طور منقرض شده خلاصه کل مطلبی که ما ید گرفتیم همین بود چگونگی منقرض شدن نسل دایناسور ها فقط اگه یکی نظر بذاره چطوری من میدونم و اون نه که ما فوق لیسانس ژنتیک مثل خواهر معلممونیم در حد شما حرف نمی زنیم نمی فهمید تخصصیه



نظرات شما عزیزان:

ملیکا
ساعت10:27---3 اسفند 1391
کیمی همیشه خاطراتتونو بنویس...خیلی قشنگن....یاد wild cat افتادم...چقد دلم برای همتون تنگ شده

armaghan
ساعت19:37---18 بهمن 1391
mn hich 500 yadam nemiad



sepid
ساعت20:36---1 بهمن 1391
مثل اینکه پریسا جای منو گرفته...پاسخ:نه گلم هیچ کس جای تو رو نمی گیره

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1150
بازدید دیروز : 79
بازدید هفته : 1150
بازدید ماه : 1845
بازدید کل : 155224
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 619
تعداد آنلاین : 1





برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

 دریافت همین آهنگ

جاوا اسكریپت

hi شکل موس -->
چت روم
code --> تماس با ما
داستان روزانه

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ